بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ «فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ» حج،‌ آیه 50

photo_2023-08-05_15-25-20
1. دستور اجراي اين آزمون را به خوبي فهميده‌ام.
2. آماده‌ام که تا حد امکان به هر گزينه صادقانه پاسخ دهم.
3. بيشتر دلم مي‌خواهد که خانه‌ام در محله ای باشد که ...
4. مي‌توانم نيروي کافي براي مقابله با مشکلاتم را به دست بياورم .
5. در برابر حيوانات وحشي کمي احساس اضطراب مي‌کنم، حتي اگر در قفس‌هاي محکمي باشند.
6. از انتقاد نسبت به اشخاص و افکار آنها خودداري مي‌کنم.
7. به مردم کنايه‌هاي تند و نيشدار مي‌زنم اگر فکر کنم که حقشان همين است.
8. فیلم های قدیمی و کم هیجان را به فیلم های مهیج و جدید ترجیح می دهم.
9. اگر شاهد دعواي دو بچه همسايه باشم:
10. در موقعيت‌هاي اجتماعي:
11. جالب‌تر است که انسان ...
12. ترجيح مي‌دهم که در خيابان براي تماشاي نقاشي کردن يک هنرمند بايستم تا آنکه به جر و بحث افراد گوش دهم.
13. معمولاًبا افراد پرمدعا کنار مي‌آيم، حتي اگر خيلي متکبر يا از خود راضي باشند.
14. تقريباً هميشه مي‌توانم عدم صداقت مردم را در چهره آنها ببينم.
15. براي همه مردم بهتر است که تعطيلات (مرخصي‌ها) طولاني‌تر شوند و همه اجباراً از آن استفاده کنند.
16.ترجيح مي‌دهم که پيامد يک کار پردرآمد اما بي‌ثبات را بپذيرم به جاي آنکه يک کار ثابت و کم درآمد را قبول کنم.
17. درباره احساس‌هايم حرف مي‌زنم.
18.گاه‌گاهي برايم اتفاق مي‌افتد که خطر مبهمي را احساس مي‌کنم يا ترسي ناگهاني بر من غلبه مي‌کند بدون آن‌که دلايل آن را بفهم.
19. اگر اشتباهي مرا براي کاري که نکرده‌ام سرزنش کنند:
20.با پول مي‌توان تقريباً همه چيز را به‌دست آورد
21. تصميم‌هاي من بيشتر:
22. اغلب اشخاص خوشبخت‌تر مي‌شدند اگر بيشتر مانند دوستانشان زندگي و مثل ديگران عمل مي‌کردند.
23. گاهي برايم اتفاق مي‌افتد که وقتي در آيينه نگاه مي‌کنم به درستي نمي‌دانم که سمت راستم کجاست و سمت چپم کجاست.
24. وقتي حرف مي‌زنم دوست دارم که:
25. با ساعات کار يکسان و حقوق مساوي، بهتر است که انسان:
26. با ساعات کار يکسان و حقوق مساوي، بهتر است که انسان:
27. مرا انتخاب کرده‌اند تا :
28. «بیل» برای «کندن» است همانطور که چاقو برای ............... است
29. گاهي برايم اتفاق مي‌افتد که نمي‌توانم بخوابم چون فکري ذهنم را به خود مشغول مي‌دارد.
30. به هدف‌هايي که در زندگي شخصي براي خودم تعيين مي‌کنم، تقريباً هميشه دست مي‌يابم.
31. وقتي قانوني کهنه است بايد عوض شود.
32. وقتي در مورد طرحي کار مي‌کنم که مستلزم اقدام سريعي است که به ديگران لطمه مي‌زند، احساس ناراحتي مي‌کنم.
33.اغلب افرادي که مي‌شناسم، مرا فردي خوش صحبت مي‌دانند.
34. وقتي اشخاص نامرتب و شلخته را مي‌بينم:
35. اگر در بين جمع، ناگهان مورد توجه همه واقع شوم، احساس ناراحتي مي‌کنم.
36. هميشه از شرکت در يک مهماني بزرگ، يک جشن يا يک جلسه عمومي، خوشحال مي‌شوم.
37. در مدرسه بيشتر علاقه داشتم (يا علاقه دارم ):
38. اگر مسئوليتي به من محول شود، خواهان آن هستم که از دستوراتم تبعيت کنند و گرنه استعفاء مي‌دهم.
39. براي والدين مهمتر است که:
40. در يک کار گروهي ـ ترجيح مي‌دهم:
41. گه‌گاهي احساس مي‌کنم که دلم مي‌خواهد به يک فعاليت بدني که مستلزم تلاش فراواني است، بپردازم.
42. ترجيح مي‌دهم که با اشخاص مبادي آداب، معاشرت کنم تا با افراد بي‌ظرافت و بي‌ملاحظه.
43. به‌شدت احساس سرافکندگي مي‌کنم وقتي که افراد در حضور ديگران مرا مورد انتقاد قرار مي‌دهند.
44.وقتي که رئيسم مرا احضار مي‌کند.
45. آنچه که جهان ما بدان نياز دارد:
46. هميشه نسبت به مقاصد تبليغاتي موجود در چيزهايي که مي‌خوانم، آگاهي کامل دارم.
47. وقتي نوجوان بودم در فعاليت‌هاي ورزشي مدرسه شرکت مي‌کردم.
48. اتاقم را همواره مرتب نگه مي‌دارم و معمولاًجاي همه چيز را به خوبي مي‌دانم.
49. گاهي برايم اتفاق مي‌افتد که با فکر کردن به آنچه طي روز، گذشته است دچار حالت تنش و عصبانيت مي‌شوم.
50. گاهي برايم اتفاق مي‌افتد که هنگام حرف زدن با اشخاص از خود بپرسم که آيا نسبت به آنچه که به آنها مي‌گويم، علاقه دارند.
51. اگر بايستي انتخاب مي‌کردم، بيشتر ترجيح مي‌دادم که:
52. در بعضي عيدها و جشن تولدهاي مهم:
53. از بين اعداد زير، كداميك با دو عدد ديگر فرق دارد:
54. كدام يك از اشياء زير از دو شی ديگر متفاوت است؟
55. دوستانم مرا ترک کرده‌اند:
56. به دليل داشتن بعضي از صفات، خود را برتر از اغلب اشخاص مي‌دانم:
57. وقتي چيزي مرا دگرگون و ناراحت مي‌کند، سعي مي‌کنم که احساسم را از ديگران پنهان کنم.
58. دوست دارم که براي تماشاي نمايش يا تفريح از خانه خارج شوم.
59.به عقيده من برخی خواسته های نزدیکانم، مهمتر از رفتار درست و رعایت قانون است
60. تمايل دارم که در حضور بزرگترها (کساني که با تجربه‌تر هستند، مسن‌تر هستند يا موقعيت بالاتري دارند) سکوت کنم.
61. مخاطب قرار دادن يک گروه بزرگ و يا بيان مطلبي در حضور آن گروه، برايم مشکل است.
62. وقتي در جاي ناشناخته‌اي هستم از حس جهت يابي خوبي برخوردارم (به آساني مي‌توانم شمال، جنوب، شرق و غرب را مشخص کنم).
63. اگر کسي عليه من خشمگين شود:
64. وقتي مقاله غير منصفانه‌اي را در يک مجله مي‌خوانم بيشتر تمايل دارم آن را فراموش کنم تا آنکه بخواهم مقابله به مثل کنم (طرز فکر خودم را به آنها بگويم).
65. حافظه‌ام بسياري از چيزهاي بي‌اهميت مثل اسم مغازه‌هاي شهر را به دست فراموشي مي‌سپارد.
66. مي‌توانم زندگي يک دامپزشک را که به مداوا و جراحي حيوانات مي‌پردازد، دوست داشته باشم.
67. با ميل و لذت غذا مي‌خورم اما هميشه نظم و نظافت را مثل بعضي از اشخاص رعايت نميکنم.
68. بعضي وقت‌ها، حال ديدن هيچ‌کس را ندارم.
69. گاهي بعضي‌ها به من گوشزد مي‌کنند که هيجانم را در صدا و رفتارم به وضوح، نشان مي‌دهم.
70. وقتي نوجوان بودم اگر عقيده‌ام با عقيده والدينم متفاوت بود، معمولاً
71. ترجيح مي‌دهم که يک دفتر کار براي خودم به تنهايي داشته باشم، بي‌آنکه با ديگري در آن سهيم باشم.
72. ترجيح مي‌دهم که در آرامش از زندگي دلخواه خودم لذت ببرم، تا آنکه به خاطر موفقيّت‌هايم مورد تحسين واقع شوم.
73. احساس مي‌کنم که از بسياري جهات، پختگي کامل دارم.
74. شيوه انتقاد بسياري از اشخاص نسبت به من، به جاي آنکه به من کمک کند مرا بر آشفته مي‌سازد.
75. هميشه مي‌توانم ابراز احساساتم را کاملاً کنترل کنم.
76. اگر اختراع مفيدي داشتم ترجيح مي‌دادم:
77. نسبت شگفتي به عجيب مثل نسبت ترس است به:
78. کدام يک از اين سه کسر از نوع دو کسر ديگر نيست؟
79. به نظر مي‌رسد که بعضي از اشخاص مرا ناديده مي‌گيرند يا از من اجتناب مي‌کنند، و من علت آن را نمي‌دانم.
80. مردم کمتر از آن اندازه که سزاوار حسن نيت من است، با من رفتار مي‌کنند.
81. به کار بردن الفاظ زشت، حتي در جلسات خصوصی، به شدت مرا ناراحت مي‌کند.
82. بي ترديد در مقايسه با اغلب اشخاص، دوست کمتري دارم.
83. متنفرم از اينکه در جايي باشم که افراد زيادي براي مصاحبت حضور ندارند.
84. در رعایت قانون بایستی به احساسات دیگران توجّه داشت.
85. برايم اتفاق افتاده که در موقعيت‌هاي مختلف اجتماعي «هول» کنم.
86. وقتي که در جمع کوچکي هستم، در کناري مي‌نشينم و مي‌گذارم که ديگران مجلس را گرم کنند.
87. وقتي مطلبي را مي‌خوانم، ترجيح مي‌دهم که:
88. وقتي اشخاص رياست مآب سعي کنند مرا زير فشار قرار دهند دقيقاً به عکس خواسته آنها عمل مي‌کنم.
89. مافوق‌ها يا اعضاي خانواده‌ام معمولاًوقتي از من ايراد مي‌گيرند که يک دليل واقعي وجود دارد.
90. شيوه بعضي از افراد را که در خيابان‌ها يا مغازه‌ها ديگران را ورانداز مي‌کنند، دوست ندارم.
91. به هنگام يک سفر طولاني، ترجيح مي‌دهم که:
92. در موقعيت‌هايي که مي‌توانند نتايج وخيم داشته باشند نبايد از جنجال بپا کردن و حرف خود را به کرسي نشاندن خودداري کرد حتي اگر دور از آرامش و ادب باشد.
93. اگر آشناهايم با من بدرفتاري کنند و نشان دهند که از من خوششان نمي‌آيد:
94. از تعريف و تمجيد ديگران درباره خودم، ناراحت مي‌شوم.
95.ترجيح مي‌دهم شغلي داشته باشم
96. براي قرار گرفتن در جريان امور، دوست دارم:
97. دوست دارم که نقش فعالي در کارهاي اجتماعي، انجمن‌ها و… بر عهده گيرم.
98. در انجام يک وظيفه احساس رضايت نمي‌کنم مگر آنکه کوچکترين جزييات، دقيقاً بررسي شده باشند.
99. گاهي کوچکترين عدم موفقيّت، به شدت مرا ناراحت مي‌کند.
100. هميشه خوب مي‌خوابم و هرگز در خواب راه نمي‌روم و حرف نمي‌زنم.
101. به نظر مي‌رسد که داشتن شغلي جالب‌تر است که:
102. رابطة «تركيب كردن» با «مخلوط كردن» مثل رابطه «گروه» است با:
103. رابطة «قند» با «چايي» مثل رابطة «نمك» است با:
104. وقتي اشخاص غير منطقي هستند:
105.وقتي در حال شنيدن آهنگ یا صوتی هستم اگر کساني با صداي بلند حرف بزنند:
106.فکر مي‌کنم که بهترين توصيف درباره من اين است:
107. تنها در صورت اجبار در کارهاي اجتماعي شرکت مي‌کنم و در غير اين صورت کناره‌گيري مي‌کنم.
108. محتاط بودن و قانع بودن بهتر از خوش باور بودن و همواره انتظار موفقيّت داشتن است.
109.در فعالیت هایم از قدرت پیش بینی خوبی برخوردارم.
110. ايجاد رابطه با اشخاص در يک جمع، به نظرم آسان مي‌رسد.
111. وقتي کمي سياست و تشويق براي وادار کردن افراد به کاري لازم است، معمولاًبه من رجوع مي‌کنند.
112. به نظر جالب‌تر است که انسان:
113. اگر يقين داشته باشم که کسي ظالم است يا آنکه رفتاري خودخواهانه دارد، او را رسوا مي‌کنم حتي اگر برايم موجب دردسر شود.
114. گاهي براي تفريح، حرف‌هاي غیر واقعی (لاف) مي‌زنم تا افراد را متعجب کنم و آن وقت ببينم که چه مي‌گويند.
115. مقاله نويسي در مجلات درباره نمايش کنسرت، اپرا و غيره مي‌تواند برايم لذت‌بخش باشد.
116. وقتي در جلسه‌اي مجبور باشم از جايم تکان نخورم، هرگز احتياج ندارم که چيزي را خط خطي کنم يا به خود پيچ و تاب دهم.
117. اگر کسي به من چيزي بگويد که مي‌دانم نادرست است ترجيح مي‌دهم به خود بگويم:
118. احساس مي‌کنم که تنبيه خواهم شد حتي وقتي هيچ خطايي نکرده باشم.
119. تصور اينکه يک بيماري مي‌تواند داراي يک علت رواني به اندازه يک علت بدني باشد، مبالغه‌آميز است.
120. شُکوه و جلال تشريفات رسمي بزرگ، از رسومي هستند که بايد حفظ شوند.
121. اگر مردم فکر مي‌کنند که من آدم نامقيد و متفاوتي هستم، ناراحت مي‌شوم.
122. براي انجام چيزي، ترجيح مي‌دهم:
123. در شرايطي قرار مي‌گيرم که به سختي مي‌توانم از احساس دلسوزي به خودم خودداري کنم .
124. غالباً خيلي زود نسبت به اشخاص، عصباني مي‌شوم.
125. هميشه مي‌توانم بدون اشکال از عادات قديمي خودم صرف نظر کنم، بدون آنکه بار ديگر آنها را از سر گيرم.
126. اگر دستمزد‌ها يکسان باشند، ترجيح مي‌دهم:
127. نسبت «تپه» به «كوه» مثل «درياچه» است به:
128. اگر من چهار سال بزرگتر از برادرم باشم كه شش سال است به دنيا آمده، سن من، دو سال پيش چقدر بوده است؟
129. گاهي برايم اتفاق مي‌افتد که وقتي موقع انجام کاري مي‌رسد که قبلاً براي آن برنامه‌ريزي کرده و با خوشحالي منتظر آن بوده‌ام، ديگر مايل به انجام آن نيستم.
130. مي‌توانم بيشتر کارهايم را به دقت انجام دهم بدون آنکه از سروصداي کساني که در اطرافم هستند ناراحت شوم.
131. گاهي چيزهايي را که به نظرم مهم مي‌آيند براي اشخاص غريبه تعريف مي‌کنم حتي بدون آنکه آنها چيزي از من پرسيده باشند.
132. ساعات زيادي از اوقات فراغتم را به صحبت کردن با دوستانم، درباره لحظات خوبي که در گذشته با هم داشته‌ايم، مي‌گذرانم.
133. خوشم مي‌آيد که فقط براي سرگرمي، به کارهاي جسورانه و دور از احتياط دست بزنم.
134. مشاهده منظره يک اتاق نامرتب و درهم‌ريخته، برايم بسيار نامطبوع است.
135. خودم را يک فرد اجتماعي و معاشرتي مي‌دانم.
136. به هنگام تماس‌هاي اجتماعي:
137. فیلم مورد علاقه من:
138. زيبايي يک شعر را بيشتر از يک سلاح خوش ساخت تحسين کنم.
139. اگر به يک تذکر ظريف و زيرکانه من توجه نشود:
140. دوست دارم که در بخش نظارت بر بزهکاراني که به‌صورت مشروط آزاد مي‌شوند، کار کنم.
141. انسان در معاشرت با غريبه‌ها، به دليل خطر سرايت بيماري‌ها و غيره بايد محتاط باشد.
142. براي مسافرت به خارج، ترجيح مي‌دهم که مسيري را که کارشناسان تورهاي مسافرتي تعيين مي‌کنند طي کنم، به جاي آنکه خودم درباره مکان‌هايي که مي‌خواهم ببينم، تصميم بگيرم.
143. به من به عنوان شخصي زحمتکش که چندان موفقيّتي کسب نکرده است، مي‌نگرند.
144. اگر مردم از صميميت من سوء استفاده کنند به من بر نمي‌خورد و زود آن را از ياد مي‌برم.
145. اگر شاهد اختلاف نظر شديد در يک جلسه بحث باشم:
146. دوست دارم برنامه کارم را خودم به تنهايي تعيين کنم بدون آنکه ديگران در کارم دخالت کنند يا به من توصيه کنند.
147. گاهي اعمالم تحت تأثير احساسات حسادت‌آميز، قرار مي‌گيرند.
148. کاملاً با اين جمله موافقم که رئيس اگر اشتباه کند، باز هم رئيس است.
149. دچار تنش و ناراحتي مي‌شوم وقتي به همه کارهايي که بايد انجام دهم، فکر مي‌کنم .
150. وقتي مشغول بازي در يک مسابقه هستم و تماشاچي‌ها با فرياد به من توصيه‌هايي مي‌کنند، دست و پايم را گم نمي‌کنم.
151. جالب‌تر است که انسان:
152. کدام یک از کلمات زیر نوع آن با كلمات ديگر متفاوت است؟
153. نسبت «داشتن» به «ثروت‌مند» مثل «دانستن» است به:
154. خواب‌هاي پرجنب‌وجوشي مي‌بينم که جريان خوابم را مختل مي‌کنند.
155. اگر اوضاع و احوال براي موفق شدن در کاري واقعاً نامساعد باشند، باز هم فکر مي‌کنم که بايد سعي خودم را بکنم.
156. وقتي به خوبي مي‌دانم که يک گروه چه بايد بکند، دلم مي‌خواهد به سادگي رهبري آن را بر عهده گيرم.
157. بيشتر دلم مي‌خواهد به صورتي موقّر لباس بپوشم تا آنکه با لباس پوشيدن به سليقه شخصي، توجه ديگران را جلب کنم.
158. يک شب آرام را که به سرگرمي مورد علاقه‌ام اختصاص مي‌دهم مطبوع‌تر از يک مهماني پرسروصدا مي‌دانم.
159.شنیدن نصایح خیرخواهانه دیگران برایم سخت است، حتی اگر حق با من نباشد.
160.رعایت قانون مهمتر از توجّه به احساسات دیگران است.
161. برايم کمي نامطبوع است که موقع کار کردن، کساني به من نگاه کنند.
162. چون روش‌هاي منظم و منطقي هميشه به موفقيّت منتهي نمي‌شود گاهي استفاده از اعمال قدرت لازم است.
163. در مدرسه ترجيح مي‌دادم (يا ترجيح مي‌دهم):
164. گاهي از کساني که پشت سر من بدگويي‌هايي کرده‌اند که اصلاً حقيقت نداشته است، ناراحت شده‌ام.
165.گفتگو با افراد معمولي که به عادت و سنت‌هاي خود پايبند هستند
166. بعضي چيزها آن‌قدر مرا ناراحت مي‌کنند که ترجيح مي‌دهم درباره آنها حرف بزنم.
167. در پرورش يک کودک، آنچه مهمتر است:
168. ديگران مرا شخصي ثابت قدم و نفوذ ناپذير مي‌دانند که زير تأثير فراز و نشيب زندگي قرار نمي‌گيرد.
169. فکر مي‌کنم جامعه بايد اين خردمندي را داشته باشد که آداب خود را نوين گرداند و عادات کهنه يا سنت‌هاي محض خود را رها کند.
170. به نظر من مهمترين مسئله‌اي که بايد در عصر جديد حل شود :
171. بهتر ياد مي‌گيرم :
172. دوست دارم به ميل خود عمل کنم تا آنکه از قواعد مرسوم تبعيت کنم.ياد مي‌گيرم :
173. دلم مي‌خواهد ابتدا به آنچه مي‌گويم اطمينان داشته باشم و سپس به استدلال بپردازم.
174. گاهي چيزهاي کوچک مرا در حد غير قابل تحملي عصباني مي‌کنند، با وجود آنکه مي‌دانم اصلاً اهميت ندارد.
175. کمتر اتفاق مي‌افتد که تحت تأثير يک موقعيت، چيزي بگويم که بعداً از گفتن آن شديدأ متأسف شوم.
176. اگر از من بخواهند که در يک کار خيريه شرکت کنم:
177.کدام يک از كلمات زير با دو كلمه ديگر تناسب ندارد.
178.نسبت «به زودي» به «هرگز» مثل نسبت «نزديك» است به:
179. اگر عمل ناشايسته‌اي در بين جمع از من سر بزند، مي‌توانم بزودي آن را فراموش کنم.
180. من به عنوان شخصي شهرت دارم که تقريباً همواره درباره هر مسئله اي، نظري دارد.
181. تصور مي‌کنم که بهتر مي‌توانم:
182. مرا شخصي پرشور و شوق مي‌دانند.
183. به کاري علاقه دارم که امکان تغييرات، فعاليت‌هاي متنوع و امکان مسافرت را فراهم کند، حتي اگر با خطراتي همراه باشد.
184.شخص موشکافی هستم که همیشه کارها را به خوبی انجام می‌دهم.
185.کارهایی را انتخاب می‌کنم که نیاز به توجّه و دقّت بیشتری دارد.
186. از جمله افراد فعالي هستم که همواره خود را با کاري مشغول مي‌کنند .
187. اطمينان دارم که هيچ سؤالي را ازقلم نينداخته‌ام و به همه سؤالات صادقانه پاسخ داده‌ام.